تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به عصرخودرو می باشد
تولد سامسونگ، دانهای برخاسته از خاکستر جنگ
عصر کالا- گروه سامسونگ یکی از بزرگترین شرکتها در جهان و البته یکی از مشهورترین برندها در دنیاست. بیشتر مردم دنیا سامسونگ را با گوشیهای هوشمندش میشناسند؛ اما گوشیهای هوشمند فقط بخشی از کسبوکار عریض و طویل این شرکت است.
به گزارش پایگاه خبری«عصر کالا» به نقل از تجارت نیوز، سامسونگ امروزه در حوزههای وسیعی از جمله کشتیسازی، صنایع پتروشیمی، لباس، خودرو، قطعات الکترونیک، تجهیزات پزشکی، قطعات نیمرسانا، تجهیزات ذخیرهسازی، قطعات کامپیوتر و موبایل، تجهیزات مخابراتی، تبلیغات، ساختوساز، تفریح، خدمات مالی، بیمارستان و سلامت، خدمات فناوری اطلاعات، خدمات پزشکی، خردهفروشی و حملونقل نیز کار میکند.
بااینهمه راستش آنچه سامسونگ را به غولی که امروز میشناسیم بدل کرد، جنگ بین کره جنوبی و شمالی بود. جنگ ویرانگری که البته سامسونگ را از یک شرکت کوچک حملونقل به آنچه گفتیم بدل کرد.
ما در این مقاله میخواهیم بهصورت مختصری به تاریخچه سامسونگ و ارتباط آن با جنگ بپردازیم.
همهچیز با سامسونگ
سامسونگ شرکتی است که در ایران پیش از این برای تلویزیونها و لوازمخانگیاش شناخته میشد. آن روزها که هنوز خبری از اپل نبود و نوکیا در دنیای گوشیهای هوشمند و غیرهوشمند پادشاهی میکرد، سامسونگ هم گوشیهایی تولید میکرد که بهترین آنها گوشیهای سیمبینی بودند که با همکاری نوکیا میساخت.
غیرازآن، سیستمعامل بادای (Bada) و گوشیهای ساده آنهم چندان جایی برای تعریف نداشتند. یکی آنقدر کاربردی و مفید نبود چون هیچ اپلیکیشنی برای آن وجود نداشت. کیفیت ساخت دیگری هم در قیاس با بقیه گوشیهای ساده مثل همین گوشیهای ساده نوکیا که میشد اپلیکیشن جاوا رویشان اجرا کرد، چنگی به دل نمیزدند.
اما همه اینها با عرضه اندروید عوض شد؛ زیرا سامسونگ حالا یک پلتفرم ارزان و قوی پیدا کرده بود که هم میتوانست از مایکروسافت دور شود و هم به خاطر همین ارزانی و داشتن کنترل کافی روی محصولاتش، سیستم بازاریابی و تولید محصول خود را داشته باشد و بتواند بازار هدف خود را گسترش دهد.
با همین اتفاق بود که این شرکت به فراتر از آنچه بود رفت و به یکی از بزرگترین شرکتهای فناوری دنیا تبدیل شد.
آغاز سامسونگ
سامسونگ برخلاف شرکتهای بزرگ سیلیکونولی کار خود را از گاراژ خانه یا خوابگاه دانشجویی شروع نکرد. این شرکت کار خود را در دوران اشغال کره توسط امپراتوری ژاپن آغاز کرد.
نیمه اول قرن بیستم برای شبهجزیره کره چندان دوره خوبی نبود. آن روزها قدرت اول منطقه آسیای شرقی ژاپن بود. ژاپن بود که به دیگر کشورها مثل چین و کره حمله میکرد؛ زیرا منابع نیاز داشت اما خودش بهاندازه کافی منابع نداشت.
شبهجزیره کره هم از این دستاندازیهای ژاپن در امان نبود. با حمله ژاپن به کره، ژاپن یکی از قدرتهای تعیینکننده وضعیت کره بود. ژاپن همواره به لحاظ سیاسی در کره دخالت میکرد اما پس از صدسال دخالت سیاسی، امپراتوری ژاپن در سال 1910 رسما کره را به دستنشانده و عروسک خیمهشببازی خود بدل کرد.
اشغال کره توسط ژاپن دوران سختی برای کره ایجاد کرد. بسیاری از کشاورزان و تجار کره مجبور شدند زمینها و کارخانههای خود را ترک کنند. امپراتوری ژاپن علاقه فراوانی داشت که یک ژاپن دیگر را در کره ایجاد کند. به همین دلیل میزان مالکیت خود را در کره بسیار افزایش داد.
ازاینروی در حدود 20 سال میزان زمینهای تحت مالکیت ژاپنیها در کره از 8 درصد در سال 1910 به 50 درصد افزایش یافت.
در آن زمانها به نظر میرسید که امپراتوری ژاپن دوست دارد کره و مردم کره را از تاریخ پاک کند و کاری کند که کسی یادش نباشد که زمانی کره هم وجود داشت. ازاینروی اقدامات فرهنگی را هم شروع کرد. با این هدف، امپراتوری ژاپن کرهایها را مجبور کرد نام خود را به نامهای ژاپنی تغییر دهند. در مدرسهها هم تدریس زبان کرهای ممنوع شد.
جنگ جهانی دوم نجاتبخش کره
آنچه کره را از فراموششدن و پاک شدن از تاریخ در امان نگاه داشت، جنگ جهانی دوم بود. جنگ جهانی دومی که در آن ژاپن همراه با آلمان، دوست داشت کل جهان را مالک شود؛ اما آلمان در جبهه اروپا شکست خورد و آن را پذیرفت. ولی ژاپن نه تحمل شکست داشت و نه میتوانست آن را بپذیرد.
خلبانان ژاپنی با پرواز مستقیم به سمت کشتیهای جنگی آمریکایی و برخورد کردن با آنها، عملیات انتحاری میکردند که جلوی شکست را بگیرند.
آخرسر هم ارتش آمریکا در 6 , 9 آگوست سال 1945 با بمبهای هستهای و البته محو کردن دهها هزار نفر از ساکنین هیروشیما و ناگازاکی، امپراتوری ژاپن را مجبور به تسلیم کرد.
همین شکست سنگین ژاپن در جنگ، جایی برای تنفس کره باز کرد زیرا به لطف همین آمریکا، کره دوباره به یک کشور مستقل بدل شد.
اما قضیه کره به همینجا ختم نشد. پس از پایان جنگ جهانی دوم در سال 1945، طبق معمول چند مورد دیگر، بین آمریکا و شوروی سابق بر سر حاکمیت شبهجزیره کره اختلاف وجود داشت. ارتش شوروی سابق با حمله به قسمت شمالی کره، آن بخشها را از امپراتوری ژاپن پس گرفته بود. آمریکا هم از سواحل جنوبی وارد شده و قسمت جنوبی کره را از ژاپنیها باز ستانده بود.
اما اختلاف بر سر حاکمیت کره که عملا اختلاف بین کمونیسم و سرمایهداری بود، در نهایت باعث شد شبهجزیره کره در سال 1948 به دو قسمت جنوبی و شمالی تقسیم شود.
کره شمالی که تحت نظر شوروی بود، حکومتی کمونیستی پیدا کرد. کره جنوبی هم که همیشه تحت حمایت آمریکا بود، یک حکومت سرمایهداری درست کرد.
تولد سامسونگ
اما بااینهمه و علیرغم همه این جنگها و اختلافات، مردم کره که از یوغ امپراتوری ژان رها شده بودند به آینده خوشبین بودند. یکی از این افراد خوشبین لی بیانگ-چول (Lee Byung Chul) بود. لی آدم خوششانسی بود زیرا او توانسته بود حتی در دوران آشغال ژاپن نیز کسبوکار خود را راهاندازی کند.
او در سال 1938 یک شرکت کوچک حملونقل با نام سامسونگ را راهاندازی کرد. تخصص سامسونگ حملونقل صیفیجات، میوه و کالاهای مصرفی دیگر بود.
نکته مهمی که در این میان باعث رشد سریع سامسونگ شد و به آن مزیت رقابتی چشمگیری داد، محل تاسیس آن بود. سامسونگ در شهر کوچک ماسان (Masan) تاسیس شد.
ماسان شهری بندری در ساحل جنوب شرقی کره بود که ژاپنیها از آن برای حملونقل منابع کره به ژاپن استفاده میکردند.
مشخصا لی بیانگ-چول آدمی نبود که بخواهد با ژاپنیها برای غارت کشورش همکاری کند اما ازآنجاییکه کسبوکار او به درد حاکمان ژاپنی هم میخورد، او توانست امتیازهای زیاد از حاکمیت ژاپنی کره بگیرد. امتیازهایی که برای بسیاری از کرهایهای دیگر خارج از دسترس بود. امتیازهایی مثل دریافت وام از بانکهای ژاپن.
اما راستش هیچکدام از این وامها و امتیازها در حد امتیازها و فرصتهایی که پس از جنگ جهانی دوم به کره رسید، نبودند.
جنگ دو کره
وقتی حاکمان ژاپنی، کره را ترک کردند، داراییهای آنها در کره ماند. دولت کره هم تا قران آخر این داراییها را بهمنظور توسعه کشور و قرض دادن به شرکتهای کرهای از جمله سامسونگ صرف کرد.
ازاینروی کسبوکارهای کره وضعیت خوبی پیدا کردند؛ اما این وضعیت با وقوع جنگ دو کره خراب شد.
حمله کره شمالی به کره جنوبی در سال 1950 خیلی سریع تبدیل به یک جنگ نیابتی بین شوروی و آمریکا شد. شوروی از کره شمالی کمونیست حمایت میکرد و آمریکا از کره جنوبی سرمایهداری.
سلاحهای پیشرفته آن زمان آسیبها و خرابیهای زیادی به بار آوردند. بسیاری از کارخانههای کره جنوبی طی سه سال جنگ تخریب شدند. برای مثال بیش از 64 درصد صنایع شیمیایی و نساجی کره جنوبی همراه با نیمی از خط راهآهن در جنگ دو کره تخریب شد.
پس از پایان جنگ لازم بود که این خرابیها بازسازی و زیرساختها از بین رفته دوباره احیا شوند. شرکتهای کره جنوبی بسیار نوپایی هم بودند که نمیتوانستند در اقتصاد مخروبه پس از جنگ زنده بمانند.
در این اقتصاد مخروبه در جنگ و بعد از جنگ، زندگی سخت بود. معیشت مردم وضعیت بدی داشت. به همین دلیل بحرانها شروع شد. بحرانهایی که دولت را مجبور میکرد که به سراغ مرهمهای موقتی برود.
یکی از این مرهمهای موقتی این بود که دولت در طول جنگ مجبور شد پول چاپ کند تا بتواند هزینههای نظامی گسترده کره جنوبی را در جنگ تامین کند. این اشتباه طبیعتا باعث افزایش تورم شد؛ البته افزایش تورم که نه بلکه ایجاد ابرتورم.
در این زمان ابرتورم بهقدری زیاد بود که در جولای سال 1953 میزان پول در گردش (Money in Circulation) اقتصاد کره 24 برابر میزان پول در گردش سه سال قبل از آن بود.
در این وضعیت اسفناک آینده کره جنوبی و البته سامسونگ نامطمئن و سخت بود اما در این شرایط آمریکا به پشتیبانی کره جنوبی آمد.
آمریکا، کره جنوبی و سامسونگ را نجات میدهد
پس از جنگ در سال 1953 دولت آمریکا کاری مشابه طرح مارشال (Marshall Plan) را برای کره جنوبی انجام داد.
طرح مارشال به برنامههایی اشاره دارد که طی آن دولت آمریکا پس از جنگ جهانی دوم، 12 میلیارد دلار کمک بلاعوض جهت بازسازی ویرانههای جنگ به کشورهای اروپایی داد.
طرح کمک آمریکا به کره جنوبی باعث شد بعدازآن سازمان ملل هم برای کمک به کره جنوبی اقدام کند. طی اجرای این طرح در دهه 1950 مجموعا 3 میلیارد دلار کمک بلاعوض به اقتصاد کره جنوبی تزریق شد. دولت کره جنوبی هم این پول را به شرکتهای کوچک و بزرگی که ارزش سرمایهگذاری داشتند، داد.
به دلیل دوستی نزدیک لی بیانگ-چول با سینگمن ری (Syngman Rhee) رییسجمهور وقت کره جنوبی، سامسونگ از این کمکها بسیار بهره گرفت. اما فقط این هم نبود. میزان کمک دولتی که در دوره ریاست جمهوری سینگمن لی به سامسونگ شد، بسیار بیشتر بود.
یکی از این کمکها، امتیازهای ویژهای بود که دولت به سامسونگ داد. در آن زمان دولت کره جنوبی محدودیتهای زیادی روی صادرات گذاشته بود؛ زیرا اقتصاد داخلی بهشدت نیازمند محصولات و کالاها بود و صادرات آنها صرفا به بهانه قیمتهای بالاتر، به کشور آسیب میرساند.
اما علیرغم این محدودیتها، دولت به سامسونگ اجازه صادرات داد. این قضیه باعث شد سامسونگ به یک صادرکننده بزرگ بدل شود. در این میان تزریق پول آمریکا در سامسونگ هم باعث شد این شرکت فراتر از صادرات برود و بتواند به تولید هم بپردازد.
سامسونگ بزرگ میشود
سامسونگ در همان سال 1953 شرکت چیل جدانگ (CJ Cheil Jedang) را برای تولید شکر و آرد تاسیس کرد که البته در سال 1993 از سامسونگ جدا شد. همین شرکت در سال 1954 شروع به تولید محصولات نساجی هم کرد.
در آن زمان که بسیاری از کارخانههای کره جنوبی خرابشده بودند، سامسونگ با کمکهایی که از دولت میگرفت، کارخانههای خرابشده را میخرید و آنها را دوباره میساخت. به همین دلیل سامسونگ در همان دهه 50، 93 درصد رشد شد.
اما بااینهمه، کمکهای که دولت آمریکا برای تسکین پس از جنگ به دولت کره جنوبی و در ادامه به سامسونگ میداد، صرفا بخشی از قضیه بودند. دولت کره جنوبی در آن زمان تسهیلات بسیار ارزان و سخاوتمندانهای به سامسونگ میداد.
لی یکی از کسانی بود که بیشترین سود را از وامهای دولتی میبرد. البته این وامها بهواسطه بانکها به سامسونگ میرسید اما نکته خندهدار قضیه اینجاست که سامسونگ بعدا با همین پول خود همین بانکهای وامدهنده را میخرید.
سامسونگ در همین دهه 50 سه مورد از همین بانکها را که از دوستان دولتی خود بودند خرید. سامسونگ بانک چوهانگ (Chohung Bank) را در سال 1959، بانک تجاری کره (Commercial Bank of Korea) را در سال 1958 و بانک هانیل (Hanil Bank) را در سال 1957 خرید.
همزمان با اینها سامسونگ در حال ورود به صنایع شیمایی و بیمه هم بود.
مشخصا این اقدامهای دولت کره جنوبی، تنها اقدامها غیرقانونی دولت نبودند. از همین ارتباطات سامسونگ با دولت کره جنوبی که باعث رشد فراوان آن شد، میتوان فهمید که دولت کره جنوبی چندان درست کار نمیکرد.
کودتا زورش به سامسونگ نرسید
عملکرد بد دولت کره جنوبی در حوزههای اقتصادی و سیاسی باعث کودتای ارتش شد. سران ارتش کره جنوبی در کودتایی که 16 می 1961 ترتیب دادند دولت کره جنوبی را کنار زدند.
اما در این زمان سامسونگ آنقدر بزرگ بود که یک کودتا و انقلاب هم نمیتوانست آن را از بین ببرد.
حکومت جدیدی که پس از انتخابات کودتا تاسیس شد و همانطور که حدس میزنید یکی از فرماندهان کودتا را به ریاست جمهوری رساند، روی صادرات تاکید داشت.
سامسونگ هم که از مدتها قبل کار صادرات میکرد و بهتر و بیشتر از هر شرکتی دیگری به لطف کمکهای دولتی در این کار توانایی یافته بود، دوباره بیشترین بهره را از این تصمیم دولت جدید گرفت.
نکته اینجاست که این تغییر دوباره رژیم باز هم به دلیل دوستیها و ارتباطات حکومتی لی، تاثیری بر سامسونگ نداشت.
بعدها بخش محصولات الکترونیکی سامسونگ هم که امروزه ما سامسونگ را بیشتر برای آن میشناسیم، با کمکهای دولتی ساخته شد.
در سال 1969 دولت لایحهای تصویب کرد که در آن به شرکتهایی که در صنایع الکترونیک کار میکردند، 50 درصد معافیت مالیاتی میداد که در آن زمان فقط شامل سامسونگ میشد چون فقط سامسونگ بخش صنایع الکترونیک داشت که آن را هم در همین زمان تاسیس کرده بود.
در دهه هفتاد سامسونگ سمبلی از مدرنیزاسیون در کره جنوبی بود زیرا توانسته بود به همه خانوادههای کرهای تلویزیون، ماشین لباسشویی و جاروبرقی بدهد.
پس از آنهم که مسیر سامسونگ مشخص بود. سامسونگ در این زمان به سمت تولید قطعات نیمرسانا و البته گوشیهای هوشمند رفت.
اما مشخصا هیچکدام از این اتفاقات بدون زیرکی لی بیانگ-چول و دوستی و نزدیکی او با حکومتها رخ نمیدادند. این دوستی و ارتباط سامسونگ با حکومت، حتی همین امروز هم باقیمانده است.